کاربری
کاربر گرامی به انجمن دانشجویان دانشگاه پیام نور خوش آمدید . اگر این نخستین بازدید شما از سایت است , لطفا ثبت نام کنید:

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور
فروشگاه نمونه سوالات پیام نور
اخبار پیام نور

نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: چند حکایت از گلستان

Threaded View

  1. #1
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    جنسیت
    آقا
    رشته تحصیلی

    ادبیات فارسی
    مقطع تحصیل
    کارشناسی ارشد
    دانشگاه محل تحصیل
    پیام نور
    محل سکونت
    نیشابور
    نوشته ها
    1
    تشکر ها
    0
    از این کاربر 3 بار در 1 ارسال تشکر شده است.

    Wink چند حکایت از گلستان

    جهل
    یکی را از حکما شنیدم که می گفت هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر آن کس که چون دیگری در سخن باشد همچنان ناتمام گفته سخن آغاز کند.
    ● غرور
    روزی به غرور جوانی سخت رانده بودم …
    جهل
    یکی را از حکما شنیدم که می گفت هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر آن کس که چون دیگری در سخن باشد همچنان ناتمام گفته سخن آغاز کند.

    غرور
    روزی به غرور جوانی سخت رانده بودم و شبانگاه به پای کریوه ای غخرپشتهف سست مانده. پیرمردی ضعیف از پس کاروان همی آمد و گفت چه نشینی که نه جای خفتن است گفتم چون روم که نه پای رفتن است. گفت این نشنیدی که صاحبدلان گفته اند رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن.

    دل آزرده
    وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم. دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت مگر خردی فراموش کردی که درشتی می کنی؟

    هنر

    حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد. اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده و گر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است. هرجا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند.

    اجل
    دست و پا بریده ای هزار پایی بکشت. صاحبدلی بر او گذر کرد و گفت سبحان الله با هزار پای که داشت چون اجلش فرا رسید از بی دست و پایی گریختن نتوانست.

    صید
    صیادی ضعیف را ماهی قوی به دام اندر افتاد. طاقت حفظ آن نداشت ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش در ربود و برفت. دیگر صیادان دریغ خوردند و ملامتش کردند که چنین صیدی در دامت افتاد و ندانستی نگاه داشتن. گفت ای برادران چه توان کردن؟ مرا روزی نبود و ماهی را همچنان روزی مانده بود. صیاد بی روزی در دجله نگیرد و ماهی بی اجل بر خشک نمیرد.
    برگرفته از یک دوست

    3 کاربر مقابل از ایمیک عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .



مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
درباره ما

پایگاه خبری دانشجویان پیام نور (پیام نورنا) در مهرماه سال 88 با هدف بهبود سطح دانش و کمک به دانشجویان پیام نور تاسیس گردید .پیام نورنا وابسته به هیچ نهادی نمی باشد و به صورت کاملا مستقل فعالیت می کند. تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران هستیم و مفتخریم که بزرگترین جامعه مجازی دانشجویان پیام نور در سطح اینترنت هستیم

ارسال پیام به مدیر سایت
ابزار ها
بارگذاری مجدد کد امنیتی مندرج در تصویر را وارد کنید: