PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شـــــــــــــــام آخــــــــــــــــــر



sasan
09-15-2014, 11:03 AM
لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد. او میبایست خیر و نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا (که از یاران عیسی (ع) بود و هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند) تصویر میکرد.
کار را نیمه تمام رها کرد تا مدلهای آرمانیش را پیدا کند.
روزی در مراسم همسرائی، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از آن جوانان یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح هائی برداشت.
سه سال گذشت. تابلوی شام آخر تقریبا تمام شده بود، اما داوینچی برای یهودا هنوز مدل مناسبی پیدا نکرده بود. کاردینال، مسئول کلیسا کم کم به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند، داوینچی پس از مدتها جست و جو، جوان شکسته، ژنده پوش و مستی را در جوی آبی یافت! از دستیارانش خواست تا او را به کلیسا آورند، چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن از او نداشت.


گدا را که نمی دانست چه خبر است به کلیسا آوردند. دستیارانش او را سرپا نگه داشتند و در همان وضعیت, داوینچی از خطوط بی تقوائی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد.
وقتی کار تمام شد، گدا که دیگر مستی از سرش پریده بود؛ چشم هایش را باز کرد و نقاشی را پیش رویش دید و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت: من تابلو را قبلا دیده ام!

داوینچی شگفت زده پرسید: کجا؟!
جوان ژنده پوش گفت: سه سال پیش، قبل از اینکه همه چیزم را از دست بدهم، موقعی که در یک گروه همسرائی آواز میخواندم، زندگی پر از رویائی داشتم و هنرمندی از من دعوت کرد که مدل نقاشی چهره عیسی شوم!