PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ๑۩۞۩๑ هــــــــر چــــه میـــخواهـــد دلـــ ِ تنگتــــ بگــو ๑۩۞۩๑



M £ H D I
03-15-2014, 02:29 PM
رفیق دلتنگیاتو بیار اینجا
همه ما دلتنگیو غصه داریم
شریک غم هم شدن خیلی قشنگه


تا توانی رفع غم از چهره ی غمناک کن
در جهان گریاندن آسان است
اشکی پاک کن :riz304:

M £ H D I
03-15-2014, 02:39 PM
آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن...!! :172729:

M £ H D I
03-15-2014, 11:56 PM
http://8pic.ir/images/61232091340493415662.jpg

M £ H D I
03-16-2014, 12:43 AM
چه ظریفانه است خلقت قلب آدمی...!

به تلنگری می شکند...!

به لحنی می سوزد...!

برای دلی می میرد...!

به نگاهی جان می گیرد...!

و به یادی می تپد...!

M £ H D I
03-17-2014, 01:09 AM
و ازخوشی های روزگار همین بس!
که درهر ساعت از شبانه روز که دلت خواست،به کسی زنگ بزنی
و او بی درنگ گوشی را بردارد و بگوید"جان...دل!!!"
که بدانی مزاحم نیستی...
که اصلا انگارمنتظرزنگ ت بوده...!!!!!!!
افسوس و صد افسوس.

M £ H D I
03-17-2014, 01:20 AM
شب سردی بود ….
پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن …
شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت
و انعام میگرفت …

پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه …
رفت نزدیک تر … چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده
داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه …
میتونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچه هاش …
هم اسراف نمیشد هم ….

بچه هاش شاد میشدن …

برق خوشحالی توی چشماش دوید ..
دیگه سردش نبود !پیرزن رفت جلو نشست پای جعبه میوه ….
تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فروش گفت :
دست نزن نِنه ! وَخه برو دُنبال کارت ! پیرزن زود بلند شد …
خجالت کشید ! چند تا از مشتریها نگاهش کردند ! صورتش رو قرص گرفت …
دوباره سردش شد ! راهش رو کشید رفت …

چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد : مادر جان …
مادر جان ! پیرزن ایستاد …
برگشت و به زن نگاه کرد ! زن مانتویی لبخندی زد و بهش گفت اینارو برای شما گرفتم !
سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه … موز و پرتغال و انار ….

پیرزن گفت : دستِت دَرد نِکُنه نِنه….. مُو مُستَحق نیستُم !

زن گفت : اما من مستحقم مادر من …
مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم نوع توجه کردن …اگه اینارو نگیری دلمو
شکستی ! جون بچه هات بگیر !

زن منتظر جواب پیرزن نموند … میوه هارو داد دست پیرزن و سریع دور شد …

پیرزن هنوز ایستاده بود و رفتن زن رو نگاه میکرد …
قطره اشکی که تو چشمش جمع شده بود غلتید روی صورتش …
دوباره گرمش شده بود … با صدای لرزانی گفت :
پیر شی ننه …. پیر شی ! خیر بیبینی مادر!

---------------------------------

چقدر خوب میشه این شب عیدی یه کم بیشتر به فکر هم باشیم ........ :002:


http://8pic.ir/images/43537436320709174118.jpg

M £ H D I
03-17-2014, 01:24 AM
در خیالم هنوز

سفره هفت سین

در خانه قدیمی امان

کنار پدر بزرگ و مادربزرگ پهن است...

ماهی های قرمز حوضش هنوز این سو و آنسو می روند ...

بعد آن ها

هیچ عیدی

برایم

عید نشد... :dadad4:

http://8pic.ir/images/24353***381961704319.jpg

M £ H D I
03-18-2014, 11:59 PM
ﺗﻮ ﺳﺎﻝ ﻣﺎﺭ ﺗﺎ ﺷﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺍﻭﻥ ﻧﯿﺶ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻭلی ﺳﺮ ﺟﺪﺗﻮﻥ ﺗﻮ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺐ ﺩﯾﮕﻪ ﻟﮕﺪ ﻧﻨﺪﺍﺯﯾﻦ :|

M £ H D I
03-21-2014, 12:14 AM
http://8pic.ir/images/23564188020552183571.jpg

لعنت به زمونه ای که
مرد بودن درد داره و نامرد بودن کیف . . .
لعنت به زمونه ای که
خوبی کردن تاوان داره و بدی کردن احترام . . .
لعنت به زمونه ای که
پاک بودن تنهایی میاره و خیانت کردن کلاس . . .
ســـردرگــــــــــمــم! من موندم و این زمونه . . .

M £ H D I
03-25-2014, 06:40 PM
http://8pic.ir/images/23558679573253911372.jpg


حالا می نویسم...

یک "سین"

از سفره هفت سینمان

برای همیشه کم شد ...

سین

یک

سرباز...

---------------------------------------------------------
جمشید دانایی فر پر کشید اما خداوند 10 روز پیش فرزندی را از او در میان ما به یادگار گذاشت . فزرندی که هیچ گاه پدرش او را ندید ......
همسر جمشید نامی بر فرزند دلبندشان نگذاشت تا پدرش نامی نیک برای فرزندش بگذارد و امید داشت تا هر چه زودتر جمشید به وطن برگرده.

به خانواده این سرباز غیور تسلیت می گم
و براشون از خداوند طلب صبر دارم...



رفتی و زنت منتظر نو قدمی بود
گفتی به پدر کاش پسر داشته باشد
گفتی که پس از من چه پسر بود و چه دختر
باید که به خورشید نظر داشته باشد...
اینک پسری از تو یتیم است در اینجا
در حسرت یک شب که پدر داشته باشد

mohamm@d
03-25-2014, 07:08 PM
http://8pic.ir/images/23558679573253911372.jpg


حالا می نویسم...

یک "سین"

از سفره هفت سینمان

برای همیشه کم شد ...

سین

یک

سرباز...

---------------------------------------------------------
جمشید دانایی فر پر کشید اما خداوند 10 روز پیش فرزندی را از او در میان ما به یادگار گذاشت . فزرندی که هیچ گاه پدرش او را ندید ......
همسر جمشید نامی بر فرزند دلبندشان نگذاشت تا پدرش نامی نیک برای فرزندش بگذارد و امید داشت تا هر چه زودتر جمشید به وطن برگرده.

به خانواده این سرباز غیور تسلیت می گم
و براشون از خداوند طلب صبر دارم...



رفتی و زنت منتظر نو قدمی بود
گفتی به پدر کاش پسر داشته باشد
گفتی که پس از من چه پسر بود و چه دختر
باید که به خورشید نظر داشته باشد...
اینک پسری از تو یتیم است در اینجا
در حسرت یک شب که پدر داشته باشد
راسته مهدی جان یا نه ؟!
وظیفه بوده یا کادری ؟
چون سربازی که متاهل باشه تو شهر خودش میندازن .اگه متاهل باشه که لب مرز نمیزارنش که؟

M £ H D I
03-25-2014, 08:05 PM
این 5 نفر توسط گروه تروریستی جیش العدل دستگیر شدن و مدتیه اسیر هستند ...
خبر رسیده که یکیشون رو به شهادت رسوندن و خبر هم توسط مسئول سیستان تایید شده.

mohamm@d
03-25-2014, 09:17 PM
اخبار سایتهای خبری که میگن مسئولین هنوز تایید نمیکنن که همچین اتفاقی افتاده یا نه!

M £ H D I
03-25-2014, 11:34 PM
اخبار سایتهای خبری که میگن مسئولین هنوز تایید نمیکنن که همچین اتفاقی افتاده یا نه!

دولت ایران خبر کشته شدن یک مرزبان ربوده شده را تایید کرد

معاون امنیتی و انتظامی استاندار سیستان و بلوچستان بعد از ظهر روز دوشنبه 24 مارس 2014 خبر اعدام یکی از مرزبانان ربوده شده ایرانی توسط گروه جیش العدل را تایید کرد.
علی اصغر میرشکاری روز دوشنبه به خبرنگار ایرنا گفت: "بر اساس تحقیقات به عمل آمده خبر شهادت یکی از پنج مرزبان ایرانی تایید شده است."

گروه شبه نظامی "جیش العدل" روز یکشنبه در وبسایت خود اعلام کرد یکی از مرزبانان ایرانی ربوده شده را اعدام کرده است.

وبسایت عدالت نیوز وابسته به گروه جیش العدل ضمن انتشار بیانیه ای اعدام یکی از سربازان ربوده شده ایرانی به نام گروهبان جمشید دانایی فر، را اعلام کرد. این گروه در بیانیه خود آورده که این اعدام در پاسخ به کشته شدن علی نارویی، یکی از اعضای جیش العدل در زندان جمهوری اسلامی بوده است.
این گروه ادعا می کند که برای احقاق حقوق جمعیت اهل سنت ایران علیه حکومت شیعی ایران مبارزه می کند.

این گروه به دولت ایران 10 روز مهلت داده، تا با خواسته هایش موافقت کند، و در غیر این صورت یکنفر دیگر از سربازان ربوده شده را اعدام خواهد کرد.

جیش العدل یک گروه تندرو اسلامگرای سنی است که در استان سیستان و بلوچستان ایران دست به اقدامات مسلحانه می زند. این گروه در 18 بهمن سال گذشته 5 مرزبان ایرانی را در منطقه جکیگور در نزدیکی مرز ایران و پاکستان به گروگان گرفت.

این گروه در بیانیه اولیه خود از دولت ایران خواسته بود تا برای آزادی این 5 مرزبان، 300 نفر از زندانیان سنی مذهب را آزاد کند.

M £ H D I
03-26-2014, 12:48 AM
هفت سین امسال هیچ یک از سین های سابق را نداشت.

امسال هفت سین سفرۀ من کمی "سیاهی" داشت، سیاهی ای در سوگ سربازی بی گناه، سربازی که پشتش خالی بود...
امسال "سردی" خانه ام را فرا گرفته بود، سردی ای که از دستان سرد و بی جان تو نشات می گرفت...
"سکوتی" که عمری است این دیار را فرا گرفته است، امسال به اوج خود رسید…
تکه ای "سپیدی" که برعکس روسیاهان این دیار نشان از قلب پاک و روی سپید تو داشت...
امسال "سرخی" خون تو از یادم نمی رود، خونی که بر گردن مزدوران حاکم بر این دیار است...

چندی است "سایه" ای بس عجیب بر سر این خاک نهادینه گشته است، سایه ای از نومیدی که دل همگان را فرا گرفته است، امسال این سایه به نهایت اوج خود رسید...
ولی تو نگران نباش، چون تو مثل "سرو"ی آزاده که نماد آزادگی و زندگی است تا ابد در قلب هامان زنده خواهی ماند...
"سیاهی" ها را با "سپیدی" هایت می دری، "سردی" و "سکوت" ما را با شهامتت می بری، "سایه" ها را پس میزنی و از "سرخی" خونت لاله ها می دمد. تو برای من نماد آزادی و مردانگی و امید و زندگی هستی، تو تحقق کامل یک "سرو" هستی...


دلم گرفته ...... :7827815:

M £ H D I
03-26-2014, 01:47 AM
http://8pic.ir/images/91277985386891241992.jpg

http://8pic.ir/images/49452684198253243396.jpg

یگانه
10-19-2014, 05:57 AM
هیچكس با من در این دنیا نبود

هیچكس مانند من تنها نبود

هیچكس دردی زدردم بر نداشت

بلكه دردی نیز بر دردم گذاشت

هیچكس فكر مرا باور نكرد

خطی از شعر مرا از بر نكرد

هیچكس معنای آزادی نگفت

در وجودم رد پایش را نجست

هیچكس آن یار دل خواهم نشد

هیچكس دمساز و همراهم نشد

هیچكس چون من چنین مجنون نبود

در كلاس عاشقی دلخون نبود

هیچكس دردی نكرد از من دوا

جز خدای من خدای من خدا.