meeta
04-03-2016, 01:31 PM
ادبیات نظری تحقیق، چارچوب مفهومی و پیشینه تئوریک تحقیق ما را مشخص می کند
ادبیات نظری تحقیق، معمولا در مقالات علمی پژوهشی، به عنوان بخشی مستقل بعد از مقدمه مقاله می آید. در پایان نامه ها و رساله های دانشگاهی، این بخش فصل مستقلی را (فصل دوم) به خود اختصاص می دهد. اما چه در مقالات و چه در تزهای دانشگاهی، روند کار مشترک است و باید ادبیات نظری تحقیق را در یک قالب مشخص آماده کرد. اما این قالب چیست و آن را چطور شکل می دهیم؟
وقتی اطلاعات مورد نیاز، منابع مورد نیاز و مجموعه تحقیقاتی که پیش از ما در رابطه با موضوع تحقیق مان انجام شده را گردآوری کرده ایم، حال چه باید کرد؟ به عبارت دیگر از این منابع و داده های خام چطور باید استفاده کنیم؟ یکی از قسمت هایی که این منابع بسیار برای ما راه گشا هستند در بخش ادبیات نظری تحقیق است. بهتر است در ابتدا توضیح دهیم که ادبیات نظری تحقیق چیست و چه کارکردی دارد؟
در هر حوزه علمی یک سری نظریه های بنیادی داریم؛ در رشته های مختلف مثل ژنتیک، زیست شناسی، ادبیات، تاریخ، فلسفه، و به طور کلی رشته های مختلف علمی، تئوری هایی وجود دارد که به عنوان تئوری های پایه شناخته می شوند. به بیان دیگر، هر رشته علمی دارای نظریه ها و دیدگاه های بنیادینی هستند که اصطلاحاً بیسیکال هستند. اینها نظریه های بنیادین یا نظریه های پارادایمی علم محسوب می شوند؛ نظریه هایی که اصطلاحاً نظریههای کلان آن علم هستند. نظریه هایی که در واقع متخصصین، عالمان و دانشمندان اصلی و مشهور آن علم آن نظریه ها را مطرح کرده اند و مورد تایید و پذیرش جامعه علمی قرار گرفته و به نوعی در آن حوزه خاص تسلط و هژمونی دارند.
این نظریه معمولاً کمک می کند که تحقیق ها و پژوهش هایی که در آن شاخه ی علمی خاص در حال انجام است ذیل یک معیارها و اصول مشخصی تدوین و تحقیق شود، اصولی که معین میکند چارچوب ها و مبانی اصلی آن نظریه و شاخه علمی باید چه چیزی باشد و در چه قالبی باشد و هر محققی عملاً مبانی نظری خود را از همین اصول و قوانین می گیرد. این ها یکسری کلان نظریه هستند که نظریه ها و تحقیقات خردتر و کوچکتر را تغذیه اطلاعاتی می کنند و به آنها اعتبار داده و به چارچوب آنها اصالت می بخشند. به همین دلیل اگر قرار است ما به عنوان محقق در شاخه علمی مدنظرمان، پژوهشی انجام دهیم، ابتدا باید تعیین کنیم که پایه های نظری کار ما دقیقاً بر اساس چه الگوها، چه مبانی و چه نظریه های کلی باید تدوین شود؟ چارچوب های علمی استاندارد رشته ما کدام نظریه ها و دیدگاه ها هستند و کدام رویکردهای کلان یا پارادایم های اصلی قرار است منابع تحقیقاتی ما را تغذیه کنند. این کار عملاً یک چارچوب منطقی به تحقیق ما داده و مبانی نظری تحقیق ما را مستند و معنادار می کند. به این ترتیب متغیرهای اصلی تحقیق ما بر اساس یک الگوی مشخص و تعریف مبنایی معین، معرفی شده و نسبت اجزای درونی آن روشن می شود.
هر محققی در جریان تحقیق خود با مراجعه به منابع مختلف، دیدگاه های متفاوتی را استخراج می کند که بخشی از آنها مبنایی و پارادایمی و بیسیکال هستند و چارچوب و گستره کلی پژوهش را مشخص می کنند و برخی دیگر هم منابع دست دومی هستند که در واقع نظریه های کوچک تر و خردتری به شمار می آیند که ذیل تئوری های اصلی تعریف شده اند. اینها در مجموع به محقق کمک می کند که ادبیات و چارچوب و مدل نظری تحقیق خود را بنا کرده و با تعیین چارچوب تحقیقاتی اش، یک مدل پژوهشی مناسب را مشخص کند.
پس ادبیات نظری از این بابت است که بسیار برای کار ما ضروری ست. با این توضیحی که داده شد، می توانیم کارکرد اصلی ادبیات نظری پژوهش را مشخص تر بیان کنیم. کارکرد ادبیات نظری پژوهش چند مورد است که به آنها اشاره می کنم:
ادبیات نظری پژوهش تعریف و تحدید مسأله پژوهش و تعیین متغیرهای اساسی آن پژوهش را بر عهده دارد.
با یک مثال این موارد را مشخص تر مطرح می کنیم. محققی در رشته مطالعات فرهنگی می خواهد این موضوع را مورد بررسی قرار دهد؛ «رابطه مصرف رسانه ای و از خودبیگانگی فرهنگی و تأثیر آن در جوانان پایتخت». اگر قرار بر این باشد مسأله پژوهش و متغیرهای اساسی خود را در ادبیات نظری مشخص کنیم عملاً چه کاری باید انجام دهیم؟ کاری که ما انجام می دهیم این است که مفاهیم اصلی یا متغیرهای اصلی تحقیق خود را از ادبیات نظری خود می گیریم؛ یعنی با مطالعه نظریه ها و منابع اصلی و رویکردها و تئوری های مختلفی که در رشته ما وجود دارد، میتوانیم متغیرهای خود را استخراج کنیم. در همین مثال بحث رسانه، مصرف رسانه ای، افکار عمومی، از خودبیگانگی را خواهیم داشت؛ اینها مفاهیم و متغیرهای اصلی پژوهش ما هستند. زمانی که ادبیات نظری خود را و منابع اصلی ادبیات و تحقیق خود را مورد مطالعه قرار می دهیم این متغیرها را استخراج می کنیم.
ادبیات نظری تحقیق می کند تشخیص آن چیزی است که تاکنون در تحقیقات قبلی انجام شده و همچنین تعیین مسیر ادامه است، یعنی مسیری که به یافته جدید منتهی می شود.
در ادبیات نظری پژوهش، مجموعه دستاوردهای نظری که قبل از ما شکل گرفته را گردآوری کرده و معرفی می کنیم. این موضوع به ما کمک می کند که به صورت منطقی، معنادار و هدفمند بتوانیم یافته و ایده جدیدی را مطرح و اثبات کنیم. در همین مثال ذکر شده، در ادبیات نظری مان، مهم ترین نظریه ها را در رابطه با مصرف رسانه ای باید مطرح کنیم. مثلاً می توان در این مبحث مکتب فرانکفورت را در رابطه با صنعت فرهنگی مطرح کرد، یا دیدگاه های یورگن هابرماس را درباره حوزه عمومی، و نیز نظریه دورکیم درباره انسجام ارگانیکی جامعه را مطرح کرد. این ها چیز هایی است که مبانی نظریه یا در واقع همان نظریه های اصلی و مبنایی کار تحقیقاتی را تشکیل می دهد. طرح این نظریه ها، به ما کمک می کند که در چارچوب مدل نظری که ساخته شده، بتوانیم به یک یافته جدید برسیم.
تعیین کردن مبانی و روابط در میان متغیر ها
ادبیات نظری، به ما کمک می کند رابطه و ارتباط میان متغیرهای اصلی مان را بهتر یشناسیم. نسبت این متغیرها بسیار مهم است؛ زیرا نسبت این متغیرهاست که نهایتاً ما را به مدل نهایی نظری می رساند. ادبیات نظری تحقیق یک دستگاه یا یک چارچوب منطقی مفهومی به ما می دهد که می توانیم با تکیه بر این چارچوب، یک مدل مشخص را طراحی و تدوین کنیم. در این مدل عملاً متغیرهای اصلی ما یک جایگاه خاصی دارند و یک نسبت خاصی با یکدیگر دارند. این نسبت خاص یک نسبت منسجم، سیستماتیک و نظام مند است. هریک از اجزای تحقیق یک جایگاه ویژه خواهند داشت.
ادبیات نظری، مقایسه نتایج تحقیقات انجام شده با فرضیه های تحقیق را امکان پذیر می کند
ما معمولا در ابتدای تحقیق مان، در پاسخ به مسأله اصلی پژوهش، مجموعه ای از فرضیه ها را مطرح می کنیم؛ ادبیات نظری تحقیق به ما کمک می کند دریابیم فرضیه ما تا چه اندازه ای با یافته ها و نتایجی که پیش از این محقق های دیگر به دست آورده اند همخوانی دارد؛ می فهمیم که آیا این فرضیه ها نسبت به یافته های دیگران نزدیکی دارد یا دور است، منحرف شده یا مرتبط است، یا اگر مرتبط است چه نسبتی دارد؟ اینها چیز هایی هستند که در ادبیات نظری می توانیم به آنها برسیم. در واقع این امکان را پیدا می کنیم که با کمک مباحث نظری تحقیق، فرضیه های خود را دقیق و مستند و آزمون پذیر کنیم.
بهره مندی و برخورداری از یافته های پژوهش های قبلی در زمینه مورد تحقیق
پیش از این اشاره کردیم که یکی از فواید مهم ادبیات نظری تحقیق این است که ما عملاً یافته های محقق های دیگر را به صورت مستند و طبقه بندی شده در اختیار داریم. این می تواند راه آینده ما را مشخص کند و باعث این می شود که ما کمتر دچار دوباره کاری، انحراف شویم یا اشتباه تحقیقاتی در کارمان اتفاق بیفتد. با مطالعه دقیق این ادبیات عملاً می توانیم چشم انداز روشنی را برای ادامه مسیر ببینیم، خلق کنیم و ادامه دهیم.
تحقیقیار
tahghighyar.com/%D8%A7%DA%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82-%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AF
ادبیات نظری تحقیق، معمولا در مقالات علمی پژوهشی، به عنوان بخشی مستقل بعد از مقدمه مقاله می آید. در پایان نامه ها و رساله های دانشگاهی، این بخش فصل مستقلی را (فصل دوم) به خود اختصاص می دهد. اما چه در مقالات و چه در تزهای دانشگاهی، روند کار مشترک است و باید ادبیات نظری تحقیق را در یک قالب مشخص آماده کرد. اما این قالب چیست و آن را چطور شکل می دهیم؟
وقتی اطلاعات مورد نیاز، منابع مورد نیاز و مجموعه تحقیقاتی که پیش از ما در رابطه با موضوع تحقیق مان انجام شده را گردآوری کرده ایم، حال چه باید کرد؟ به عبارت دیگر از این منابع و داده های خام چطور باید استفاده کنیم؟ یکی از قسمت هایی که این منابع بسیار برای ما راه گشا هستند در بخش ادبیات نظری تحقیق است. بهتر است در ابتدا توضیح دهیم که ادبیات نظری تحقیق چیست و چه کارکردی دارد؟
در هر حوزه علمی یک سری نظریه های بنیادی داریم؛ در رشته های مختلف مثل ژنتیک، زیست شناسی، ادبیات، تاریخ، فلسفه، و به طور کلی رشته های مختلف علمی، تئوری هایی وجود دارد که به عنوان تئوری های پایه شناخته می شوند. به بیان دیگر، هر رشته علمی دارای نظریه ها و دیدگاه های بنیادینی هستند که اصطلاحاً بیسیکال هستند. اینها نظریه های بنیادین یا نظریه های پارادایمی علم محسوب می شوند؛ نظریه هایی که اصطلاحاً نظریههای کلان آن علم هستند. نظریه هایی که در واقع متخصصین، عالمان و دانشمندان اصلی و مشهور آن علم آن نظریه ها را مطرح کرده اند و مورد تایید و پذیرش جامعه علمی قرار گرفته و به نوعی در آن حوزه خاص تسلط و هژمونی دارند.
این نظریه معمولاً کمک می کند که تحقیق ها و پژوهش هایی که در آن شاخه ی علمی خاص در حال انجام است ذیل یک معیارها و اصول مشخصی تدوین و تحقیق شود، اصولی که معین میکند چارچوب ها و مبانی اصلی آن نظریه و شاخه علمی باید چه چیزی باشد و در چه قالبی باشد و هر محققی عملاً مبانی نظری خود را از همین اصول و قوانین می گیرد. این ها یکسری کلان نظریه هستند که نظریه ها و تحقیقات خردتر و کوچکتر را تغذیه اطلاعاتی می کنند و به آنها اعتبار داده و به چارچوب آنها اصالت می بخشند. به همین دلیل اگر قرار است ما به عنوان محقق در شاخه علمی مدنظرمان، پژوهشی انجام دهیم، ابتدا باید تعیین کنیم که پایه های نظری کار ما دقیقاً بر اساس چه الگوها، چه مبانی و چه نظریه های کلی باید تدوین شود؟ چارچوب های علمی استاندارد رشته ما کدام نظریه ها و دیدگاه ها هستند و کدام رویکردهای کلان یا پارادایم های اصلی قرار است منابع تحقیقاتی ما را تغذیه کنند. این کار عملاً یک چارچوب منطقی به تحقیق ما داده و مبانی نظری تحقیق ما را مستند و معنادار می کند. به این ترتیب متغیرهای اصلی تحقیق ما بر اساس یک الگوی مشخص و تعریف مبنایی معین، معرفی شده و نسبت اجزای درونی آن روشن می شود.
هر محققی در جریان تحقیق خود با مراجعه به منابع مختلف، دیدگاه های متفاوتی را استخراج می کند که بخشی از آنها مبنایی و پارادایمی و بیسیکال هستند و چارچوب و گستره کلی پژوهش را مشخص می کنند و برخی دیگر هم منابع دست دومی هستند که در واقع نظریه های کوچک تر و خردتری به شمار می آیند که ذیل تئوری های اصلی تعریف شده اند. اینها در مجموع به محقق کمک می کند که ادبیات و چارچوب و مدل نظری تحقیق خود را بنا کرده و با تعیین چارچوب تحقیقاتی اش، یک مدل پژوهشی مناسب را مشخص کند.
پس ادبیات نظری از این بابت است که بسیار برای کار ما ضروری ست. با این توضیحی که داده شد، می توانیم کارکرد اصلی ادبیات نظری پژوهش را مشخص تر بیان کنیم. کارکرد ادبیات نظری پژوهش چند مورد است که به آنها اشاره می کنم:
ادبیات نظری پژوهش تعریف و تحدید مسأله پژوهش و تعیین متغیرهای اساسی آن پژوهش را بر عهده دارد.
با یک مثال این موارد را مشخص تر مطرح می کنیم. محققی در رشته مطالعات فرهنگی می خواهد این موضوع را مورد بررسی قرار دهد؛ «رابطه مصرف رسانه ای و از خودبیگانگی فرهنگی و تأثیر آن در جوانان پایتخت». اگر قرار بر این باشد مسأله پژوهش و متغیرهای اساسی خود را در ادبیات نظری مشخص کنیم عملاً چه کاری باید انجام دهیم؟ کاری که ما انجام می دهیم این است که مفاهیم اصلی یا متغیرهای اصلی تحقیق خود را از ادبیات نظری خود می گیریم؛ یعنی با مطالعه نظریه ها و منابع اصلی و رویکردها و تئوری های مختلفی که در رشته ما وجود دارد، میتوانیم متغیرهای خود را استخراج کنیم. در همین مثال بحث رسانه، مصرف رسانه ای، افکار عمومی، از خودبیگانگی را خواهیم داشت؛ اینها مفاهیم و متغیرهای اصلی پژوهش ما هستند. زمانی که ادبیات نظری خود را و منابع اصلی ادبیات و تحقیق خود را مورد مطالعه قرار می دهیم این متغیرها را استخراج می کنیم.
ادبیات نظری تحقیق می کند تشخیص آن چیزی است که تاکنون در تحقیقات قبلی انجام شده و همچنین تعیین مسیر ادامه است، یعنی مسیری که به یافته جدید منتهی می شود.
در ادبیات نظری پژوهش، مجموعه دستاوردهای نظری که قبل از ما شکل گرفته را گردآوری کرده و معرفی می کنیم. این موضوع به ما کمک می کند که به صورت منطقی، معنادار و هدفمند بتوانیم یافته و ایده جدیدی را مطرح و اثبات کنیم. در همین مثال ذکر شده، در ادبیات نظری مان، مهم ترین نظریه ها را در رابطه با مصرف رسانه ای باید مطرح کنیم. مثلاً می توان در این مبحث مکتب فرانکفورت را در رابطه با صنعت فرهنگی مطرح کرد، یا دیدگاه های یورگن هابرماس را درباره حوزه عمومی، و نیز نظریه دورکیم درباره انسجام ارگانیکی جامعه را مطرح کرد. این ها چیز هایی است که مبانی نظریه یا در واقع همان نظریه های اصلی و مبنایی کار تحقیقاتی را تشکیل می دهد. طرح این نظریه ها، به ما کمک می کند که در چارچوب مدل نظری که ساخته شده، بتوانیم به یک یافته جدید برسیم.
تعیین کردن مبانی و روابط در میان متغیر ها
ادبیات نظری، به ما کمک می کند رابطه و ارتباط میان متغیرهای اصلی مان را بهتر یشناسیم. نسبت این متغیرها بسیار مهم است؛ زیرا نسبت این متغیرهاست که نهایتاً ما را به مدل نهایی نظری می رساند. ادبیات نظری تحقیق یک دستگاه یا یک چارچوب منطقی مفهومی به ما می دهد که می توانیم با تکیه بر این چارچوب، یک مدل مشخص را طراحی و تدوین کنیم. در این مدل عملاً متغیرهای اصلی ما یک جایگاه خاصی دارند و یک نسبت خاصی با یکدیگر دارند. این نسبت خاص یک نسبت منسجم، سیستماتیک و نظام مند است. هریک از اجزای تحقیق یک جایگاه ویژه خواهند داشت.
ادبیات نظری، مقایسه نتایج تحقیقات انجام شده با فرضیه های تحقیق را امکان پذیر می کند
ما معمولا در ابتدای تحقیق مان، در پاسخ به مسأله اصلی پژوهش، مجموعه ای از فرضیه ها را مطرح می کنیم؛ ادبیات نظری تحقیق به ما کمک می کند دریابیم فرضیه ما تا چه اندازه ای با یافته ها و نتایجی که پیش از این محقق های دیگر به دست آورده اند همخوانی دارد؛ می فهمیم که آیا این فرضیه ها نسبت به یافته های دیگران نزدیکی دارد یا دور است، منحرف شده یا مرتبط است، یا اگر مرتبط است چه نسبتی دارد؟ اینها چیز هایی هستند که در ادبیات نظری می توانیم به آنها برسیم. در واقع این امکان را پیدا می کنیم که با کمک مباحث نظری تحقیق، فرضیه های خود را دقیق و مستند و آزمون پذیر کنیم.
بهره مندی و برخورداری از یافته های پژوهش های قبلی در زمینه مورد تحقیق
پیش از این اشاره کردیم که یکی از فواید مهم ادبیات نظری تحقیق این است که ما عملاً یافته های محقق های دیگر را به صورت مستند و طبقه بندی شده در اختیار داریم. این می تواند راه آینده ما را مشخص کند و باعث این می شود که ما کمتر دچار دوباره کاری، انحراف شویم یا اشتباه تحقیقاتی در کارمان اتفاق بیفتد. با مطالعه دقیق این ادبیات عملاً می توانیم چشم انداز روشنی را برای ادامه مسیر ببینیم، خلق کنیم و ادامه دهیم.
تحقیقیار
tahghighyar.com/%D8%A7%DA%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82-%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AF