آیا می دانستید که در جریان جنگ جهانی اول حدود 40 در صد مردم ایران کشته شده اند؟ یعنی تقریبا نیمی از کل مردم کشور
در رابطه با جنگ جهانی اول می گویند که بزرگ ترین و ویرانگر ترین جنگ تمام تاریخ بشریت بوده و باعث مرگ بیش از 10 میلیون انسان شده است . ( رقم 10 میلیون را کمی سبک و سنگین کنید , 10 میلیون مرگ !!! در طی کمتر از 4 سال )
می دانستید که این آمار بدون در نظر گرفتن کشته های قحطی حاصل از جنگ در ایران است ؟ چرا که فقط حدود 9.5 میلیون نفر در ایران کشته شدند . از قحطی و بیماری های واگیردار که در نتیجه ی سو تغذیه در جامعه همه گیر شدند .
در فاصله ی سالهای 1293 تا 1294 خورشیدی ( 1914 تا 1915 میلادی ) اانگلستان از جنوب , دولت عثمانی از غرب و روسیه از شمال ایران را به تصرف در آوردند و حکومت وقت که کمترین توانی برای مقاومت در برابر این سیل بنیان کن دشمنان را نداشت فقط نظاره گر بود .
در سالهای بعد روسیه ی تزاری که در نوع خود کشور ضعیفی محسوب می شد در پی توافقی با دولت انگلستان , ایران را واگذار کرد . در همان زمان عثمانی ها هم به مرز فروپاشی رسیده بودند ( جنگ جهانی اول که از حیث گستردگی ابعاد شگفت آوری دارد باعث نابودی 4 امپراطوری بزرگ و قدرتمند اروپا یعنی : امپراطوری اتریش مجار , روسیه , آلمان و عثمانی شد )
بنابراین استعمار پیر تنها بازیگردان عرصه ی سیاست ایران شد و با خرید گسترده ی غلات و جلوگیری از واردات کالا به ایران و اجازه ندادن برای ورود کمکها دولت آمریکا به ایران باعث ایجاد نایابی مواد غذایی در کشور شد و خشکسالی و بارندگی کم هم قوز بالای قوز شد و چنان قحطی در کشور بروز کرد که بیش از 40 درصد مردم ایران را به کام مرگ برد ( 1917 تا 1919 ) .
نکته ی جالب گزارشهای دلسوزانه ی سفیر وقت دولت آمریکاست که باعث می شود محموله های بزرگ مواد غذایی برای کمک به مردم تیره روز ایران ارسال شود که انگلیسیها به هیچ وجه اجازه ی ورود آنها را به کشور نمی دهند .
” داناهوافسر شناخته شده اطلاعات نظامی انگلستان و نماینده سیاسی آن دولت در غرب ایران درسالهای 1918 و 1919 درباره قحطی درغرب ایران اینگونه می نویسد:
” اجساد چروکیدهزنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومی افتاده اند. در میان انگشتان چروکیده آنانهمچنان مشتی علف که از کنار جاده کنده اند و یا ریشه هایی که از مزارع در آورده اندبه چشم می خورد؛ با این علفها می خواستند رنج ناشی از قحطی و مرگ را تاب بیاورند. در جایی دیگر، پابرهنه ای با چشمان گود افتاده که دیگر شباهت چندانی به انساننداشت،چهار دست و پا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک می شد می خزید و در حالی کهنای حرف زدن نداشت با اشاراتی برای لقمه نانی التماس می کرد…”.
مرحوم محمد علی جمالزاده تلفات وحشتناک شیراز را این طور روایت می کند:
“جنگ اول جهانی در آستانهاتمام بود[ پائیز 1918] که در دل شبی تاریک و هولناک سه سوار ترسناک که هر کدامشمشیر و شلاقی به بر داشتند به آرامی از دیوارهای شهر عبور کردند و به آن واردشدند. یک سوار نامش” قحطی” دیگری” آنفلوانزای اسپانیایی” و آخری” وبا “بود. طبقاتفقیر، پیر و جوان، همچون برگ پائیزی در برابر حمله این سواران بی رحم فرو میریختند. هیچ غذایی پیدا نمی شد، مردم مجبور بودند هرچه را که می توانستند بجوند وبخورند. به زودی گربه و سگ و کلاغ را نمی شد یافت. حتی موش ها نسلشان بر افتادهبود. برگ، علف و ریشه گیاه را مانند نان و گوشت معامله می کردند. در هر گوشه وکنار، اجساد مردگان بی کس و کار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشتمردگان روی آوردند…”.
نکته ی جالب توجه آن است که بعدها به هیچ عنوان از این نسل کشی و توحش انگلیسیها نامی به میان نیامده و هرگز کسی عنوان نکرد که هیچ کشوری به اندازه ی ایران از جنگ جهانی اول آسیب ندیده , جنگی که ایران در آن بی طرف اعلام شده بود .
عجیب نیست که اتفاقی که فقط 90 سال قبل در کشورمان روی داده به این اندازه برای ما ناشناخته و مجهول باقی مانده بوده ؟
چکیده کتاب قحطی بزرگ
کتاب حاضر با عنوان «قحطی بزرگ 1919-1917م» ترجمهی پژوهشهای آقای محمدقلی مجد (که یک محقق ایرانی الاصل مقیم آمریکا است) و منتشر شده توسط موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی میباشد که به بررسی وضعیت اسفناک کشورمان ایران در سالهای 1917 تا 1919 (مصادف با سالهای 1296 تا 1298 شمسی) در جنگ جهانی اول پرداخته. ایران علی رغم اینکه در جنگ جهانی اول خود را کشور بی طرف اعلام کرد اما از هجوم نیروهای نظامی کشورهای بیگانهای چون روس و انگلیس بی نصیب نماند. شاید شما خاطرات تلخ پدربزرگ یا مادربزرگ خود را از این روزهای سخت شنیده باشید، اما اکنون آقای مجد در کتابش که با عنوان اصلی «The Great Famine and Genocide in Persia 1719-1919» در آمریکا چاپ و منتشر شده است؛ علت آن تلخیها را بیان کرده است. در حقیقت این کتاب با بیان گزارشهای افسران و نیروهای انگلیسی و با استناد به مدارک و گزارشهای آرشیو وزارت خارجه آمریکا و نیز اخبار و اطلاعات و گزارشهای موجود در روزنامههای آن دوره، به بررسی نقش انگلستان در تشدید سختی شرایط خشکسالی در این سالها پرداخته است. طبق گزارشهای جمع آوری شده توسط آقای مجد نیروهای انگلیسی که در پی خارج کردن نیروهای روسیه تزاری به شهرهای مختلف ایران سفر کردهاند در صدد آن بودند تا با پرداخت پول و حتی گاهی به زور انبارهای خود را از غله و آذوقه جمع آوری شده توسط مردم پر کنند. آنها نه تنها تمامی آذوقهی موجود در را بازار خریداری و احتکار میکردند بلکه گاهی هم با محتکرین ظالم زمان قحطی هم صدا میشدند. در همین راستا در صفحه 124 این کتاب میخوانیم:
دنسترویل مینویسد: «من نه تنها میخواستم نیازهای خود را تأمین کنم، بلکه قصد داشتم مقداری هم برای نیروهایی که باید سرانجام این جاده را طی میکردند، ذخیره کنم. اما اوضاع قحطی دست و پای مرا بسته بود. از سوی دیگر با مقاومت مقامهای محلی روبرو بودیم که از دولت تهران فرمان گرفته بودند تا مانع از دسترسی انگلیسیها به هرگونه منبع غذایی شوند»
و در صفحه 128میخوانیم:
در اعلامیه کلنل کنیون، کنسول انگلیس در کرمانشاه آمده است: «ارتش سازمان یافته انگلستان کاملاً مجهز است و از نظر تمام لوازم سفر همچون خوار و بار و غیره تأمین است و نیازی به کمک دیگران ندارد. اما بنا به مورد از ایرانیان خرید میکند که قطعا بهایی مناسب و عادلانه به صاحبان آن پرداخت میگردد.»
آنها آنقدر این کار را تکرار کردند که حتی برای نیروهایی که در آینده قرار بود به آنها بپیوندند آذوقه داشتند و نیاز غذایی آنها برای مدتهای مدیدی تأمین بود و این در حالی بود که مردم کشور ما در فاجعه گرسنگی زمان خود دست و پا میزدند. آن طور که در صفحه 25 این کتاب میخوانیم:
ادیسون ئی ساوثرد (Addison E. Southard) توضیح می دهد: «کاروان کامیونهای ما برای استراحت ظهر توقف کرد. روی یک کامیون نشستم تا ناهارم را که اصل آن کنسرو لوبیا بود بخورم. … یک لایه از روی لوبیاها را که به نظر قابل خوردن نبود با قاشق برداشتم و به گوشهای از جاده شنی که لایهی ذخیمی از خاک آن را پوشانده بود پرت کردم … چندین زن و مرد ناگهان هجوم آوردند … آنها خود را به سوی جاده پرت کردند و به شکلی وحشیانه بر سر و کله هم میکوفتند تا یک خرده غذایی که من پرت کرده بودم به چنگ آورند.هرکدام مشتی از خاک و شنی را که ممکن بود دانه لوبیایی در آن باشد میقاپید و در دهانش میچپاند…»
او همچنین اضافه میکند: «من شخصا در کنار جاده ها در ایران جسد ایرانیان مرده و یا افراد در حال مرگ در اثر گرسنگی را دیدم»
گزارش انگلیسیها و ادب(!!!) آنها در بیان عمق فاجعه (ص 123)
دنسترویل که مأموریتش تهیه آذوقه برای نیروهای نظامی انگلیسی مستقر در ایران بود گزارش میدهد: «قحطی در اینجا اسفناک است … ما محصول را 40 تومان میخریم و امیدواریم مقداری هم کمتر از این تهیه کنیم. چند مورد آدمخواری در شهر رخ داده است. هر روز بسیاری میمیرند و بسیاری نیز در حال کمک رسانی مردهاند. اکنون که برفها آب شده و بهار آغاز شده است مردم میروند و مثل گاو در مراتع میچرند»
مخلوط کردن آرد با خاک اره (ص 54)
داناهو خبرنگار مشهور جنگی که به ارتش انگلستان پیوسته بود در ژانویه 1918 به عنوان افسر اطلاعات مأمور به خدمت در دنسترفورس شده بود. او در 5 آوریل 1918 وارد ایران شد. او در بخشی از گزارشش میگوید: «در حالی که مرگ و میر در اثر گرسنگی در همدان رو به افزایش بود، قیمت نان … هر من 14 قران بود و با وجود مخلوط کردن آرد با خاک اره قیمتها باز هم بجای کاهش رو به افزایش گذاشت …»
درست است که قحطی است اما این قحطی نمیتوانست به تنهایی این فجایع را به بار آورد. گواه این سخت گزارش کالدول است که در صفحه 73 این کتاب میگوید:
کالدول گزارش میدهد: «اوضاع متناقض گرسنگان ایران که در عین اینکه در نعمت قرار دارند گرسنهاند، نیازمند این توضیح است که نیروهای خارجی (!) بخشی از منابع غذایی ایران را بردهاند. با این حال {برداشت محصول} سال 1917 میتوانست برای تغذیه جمعیت کافی باشد…»
اما با این همه نیروهای انگلیسی در احتکار غذا برای نیروهای خود در ایران قانع نبودند و گستاخانه در عین قحطی در ایران مواد غذایی را به باکو نیز ارسال کردند اما دولت ایران صادرات را ممنوع میکند اما این نیز بی فایده است چرا که :
صفحه 143: سرانجام دنسترویل از باکو به گیلان باز میگردد و دلایل بازگشت خود را چنین بازگو میکند: «خواباندن نهایی غائله کوچک خان، چنگ انداختن بر هر چیزی که دستم برسد برای تقویت {نیروها} و انجام هماهنگیها برای تأمین برنج از منطقه گیلان.»
دولت ایران برای گرفتن وام از آمریکا تلاش میکند و قرار میشود که به ازای ارائه جواهرات نادر و باستانی که بیشتر آن مروارید، الماس و سنگهای گران قیمتی که سالها پیش از هند به ایران داده شده بود و ارزش آن بسیار بسیار بالاتر از وامی بود که ظالمانه قرار بود به ایران داده شود مبلغی وام به ایران پرداخت شود آنهم با احتساب سود که ماجرای آن در صفحات 172 تا *** خواندنی است. با این همه روسیه و انگلیس در اقدامی گستاخانه تصمیم به تشکیل کمیسیونی متشکل از 5 نفر که اعضای آن انگلیسی، روسی و بلژیکی و 2 نفر ایرانی آن هم به انتخاب سفارت روسیه بود، گرفتند که وظیفه آن در اختیار گرفتن تمام منابع مالی ایران بود(!!!). البته نمایندگان آزادیخواه در مجلس در آن زمان با این کمیسیون مخالفت کردند اما این مخالفتها به نتیجهای نرسید. و به دلیل همین مخالفتها پرداخت اقساط وام به ایران توسط آمریکا متوقف شد.
در این اوضاع نابسامان مالی در ایران در هنگام قحطی انگلیس تصمیم ندارد دست از منابع مالی ایران بردارد و با ضبط درآمدهای نفتی ایران توسط شرکت نفتی «انگلیس و ایران»، این کشور را در محاصره کامل خود درمیآورد. طبق قرارداد ننگین دارسی فقط 16 درصد از سود چاههای نفت ایران به ایران میرسد. ماجراهای شرکت نفت «انگلیس و ایران» در صفحات 183 تا 197 که نشان از ظلم مضاعف این کشور بر مردم مظلوم ایران است، خواندنی است.
پس از درخواستهای مکرر ایران سرانجام کمکهای امدادی آمریکاییها با هدف دست یافتن به جایگاهی مناسب میان مردم و دولتمردان ایرانی شروع شد. البته در مقابل این کمکها وثیقههایی از ایران همانند آنچه پیش از این اشاره شد، دریافت گردید و صد البته این کمکها بلاعوض نبودند. در این میان کمکهای ویژهای به یهودیان ایرانی شد. کمک به یهودیان بدون دریافت وثیقه، بدون سود و حتی گاهی بلاعوض بود. دولت آمریکا با این کمکها به هدف خود که رسیدن به جایگاه دوست و حامی برای ایران بود؛ رسید.
پس از پایان جنگ، کنفرانس صلح ورسای در پاریس تشکیل میشود. در واقع فصل رقابت انگلیس و آمریکا در ایران فرا رسیده است. در فصل هفتم این کتاب، آقای مجد به بررسی دعاوی مطرح شده در کنفرانس صلح ورسای میپردازد. این سند که با عنوان «دعاوی ایران خطاب به کنفرانس مقدماتی صلح در پاریس» از آن یاد میشود از نظر نویسنده مضحک بوده و به بیان دیگر «عدول از مواضع و به خطر انداختن دعاوی واقعی و موجه ایران بوده است.» (صفحه 212) متأسفانه متن این سند 14 صفحهای که نه در ایران بلکه در پاریس تهیه شده بود، در این کتاب قید نشده؛ اما نتایج حاصل از آن (که مقصر شناخته شدن آلمان به جای انگلیس (!) در این فاجعه و عدم پرداخت غرامت به ایران) قیده شده است. در این میان ردپای هیچگونه حمایتی از کشور به اصطلاح حامی و دوست (آمریکا) دیده نمیشود.
درباره ما
پایگاه خبری دانشجویان پیام نور (پیام نورنا) در مهرماه سال 88 با هدف بهبود سطح دانش و کمک به دانشجویان پیام نور تاسیس گردید .پیام نورنا وابسته به هیچ نهادی نمی باشد و به صورت کاملا مستقل فعالیت می کند. تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران هستیم و مفتخریم که بزرگترین جامعه مجازی دانشجویان پیام نور در سطح اینترنت هستیم
ارسال پیام به مدیر سایت