نگاهی به تفاوت های فردی در پیشرفت یادگیری


چرا کودکی برای همه ما خاطره انگیز است؟ و حتی خاطرات تلخش ما را به یاد «بودنمان» می اندازد؟ آیا به خاطر این نیست که یادگیری های کودکی معنی دار، پراحساس و همراه با تجربه های هدف است؟

انسان از اوان کودکی کنجکاوی خاصی نسبت به شناخت بیرون و درون خود دارد در این راستا با محیط درگیری حسی پیدا می کند.
با نوع ارتباطی که با دنیای جالب و پر از سوال خود دارد به تدریج حس تعلق مسوولیت پذیری و توانایی حل مشکلات و تصمیم گیری به دست می آورد و یاد
می گیرد.


برای هر دانش آموز «یادگیری» تجربه ای طبیعی و لذت بخش است. چه می شود که این لذت با ورود او به مدرسه تبدیل به یک «مساله» می گردد و مرتب باید برای حل آن چاره اندیشی کرد؟ آیا غیر از این است که ما معلمان با تلا ش خودمان و گرفتن قدرت فعالیت از دانش آموز یادگیری را برای او مصنوعی و مشکل می کنیم؟


روش های فعلی ما معلمان، بیشتر در جهت تقویت وظیفه کم اهمیت تر مغز یعنی «حافظه» تلا ش می کند و از هدف اصلی خود که «تفکر» می باشد دور افتاده است.


در آموزش و پرورش متکی به حافظه که بحث کمتری در کلا س به منظور بالا رفتن شناخت و قدرت درک دانش آموزان صورت می گیرد هرچند ممکن است فراگیر به آزمون ها پاسخ صحیح بدهد ولی به علت آنکه ما شناخت کافی از تفاوت های فردی و استعدادهای ذاتی دانش آموز نداریم، استعدادهای ذاتی او شکوفا نمی شود و آنچه بیش از همه دانش آموز را از نیل به هدف باز می دارد اعتمادی به خود و نیروهای پویایی درونش برای رشد و پیشرفت است.

امروزه نقش تعلیم و تربیت در اصلا ح فرد و جامعه چنان بارز است که هیچ کشوری را در جهان نمی توان یافت که بدون بهره مندی از آن توانسته باشد به مراحلی از رشد و توسعه به ویژه در حل مسائل و مشکلا ت اجتماعی خود دست یابد. لذا توجه به تفاوت های فردی و کشف استعدادها در دانش آموزان امری است حیاتی که می بایست به وسیله نهادهای تربیتی و در درجه اول از طرف خانواده و مدرسه صورت گیرد. خانواده به عنوان اولین نهاد اجتماعی است که کودک در آن رشد می یابد و به سن مدرسه می رسد.

اگر خانواده در دوران کودکی به کودک توجه لا زم را بکند و به رشد جسمانی و روحی و عاطفی او توجهات لا زم را مبذول کند وقتی او وارد مدرسه می شود به راحتی می تواند تعلیم پذیر باشد. ولی امروزه به علت اینکه توانایی های مالی خانواده های کم درآمد در سطح متعادل نیستند، کودکان این خانواده ها در دوران کودکی با سو»تغذیه و فقر عاطفی روحی و روانی روبه رو می شوند و چنانکه این کودکان به مدرسه پا می گذارند نمی توانند خود را پابه پای دیگر همکلا سیان خود در یادگیری به جلو بکشند و در نتیجه همیشه یک تفاوت فاحش در یادگیری این کودکان با دیگر همکلا سیان به وجود می آید و این امر کار را بر مربیان آموزشی سخت می کند.

تفاوت های فردی پیش از آنکه در یافته های پژوهش ها جستجو گردد باید در خود انسان دیده شود. نخست آنچه انسان ها را از هم متفاوت می سازد عامل وراثت است.

هر کس با ردیفی از ویژگی ها زاده می شود که با خصوصیات فرد دیگر یکسان نیست. عامل دیگری که سبب تفاوت در بین انسان ها می شود محیط است. محیطی طبیعی و اجتماعی ویژگی هایی را در فرد پدید می آورد و شخصیت او را شکل می دهد.

نخستین بار سرفرانسیس گالتون به وجود تفاوت های فردی توجه کرد. اولین کار گالتون برای روانشناسی نبوغ ارثی او بود. اساس فکری او این بود که مردان برجسته فرزندان برجسته می آورند. اندیشه گالتون در زمینه تفاوت های فردی منشا خدمات ارزنده برای آموزش و پرورش شد.


نقش تعلیم و تربیت در دنیای امروز


امروزه بر همگان روشن است که سرچشمه تمام تحولا ت و نوآوری های آموزشی در جامعه، تجارب و نتایج تحقیقات علمی و عملی دانشمندان و صاحب نظران علوم اجتماعی وعلوم تربیتی است. لذا در نگرش های جدید آموزشی مدرسه برای دانش آموزان است، نه دانش آموزان برای مدرسه و توجه کردن به تفاوت های فرد در یادگیری با در نظر گرفتن رغبت ها و پرورش عواطف و استعدادها در درجه اول مهمتر از دانشی است که باید فرد یاد بگیرد. در این میان مدرسه مهمترین جایی است که می تواند در آن جا مورد ارزشیابی و آزمایش قرار گیرد و آنچه حائز اهمیت است و می تواند به آنچه گفته شد جامه عمل بپوشاند یادگیری است.


استفاده از وسایل کمک آموزشی


یادگیری امری بسیار پیچیده و مستلزم دخالت عوامل متعدد است و زمانی اتفاق می افتد که این عوامل در کنار هم باشند. امر یادگیری در محیط کلا س به طور اخص دارای اهمیت و حساسیت بیشتری است. محیط کلا س به سبب تفاوت اساسی با محیط بیرونی نیازمند دقت و توجه فراوان تر است. در کلا س درس عوامل اساسی دخیل در امر یادگیری عبارتند از: وضع جسمی روحی علمی و شخصیتی معلم محتوای منابع آموزشی قوانین و مقررات آموزشی، فضای آموزشی و وسایل کمک آموزشی که توجه به این عوامل می تواند جریان یادگیری دانش آموزان را تسریع بخشد. به عنوان مثال استفاده از وسایل کمک آموزشی از طرف معلم در جریان تدریس باعث می شود که مطالب مطرح شده در ساخت شناختی دانش آموزان جا بگیرد و دانش آموزان به یادگیری معنی دار نائل شوند.

ولی متاسفانه استفاده منظم و اصولی از وسایل کمک آموزشی تحت هر عنوان در مدرسه به بوته فراموشی سپرده می شود و اغلب عدم استفاده از وسایل کمک آموزشی را از طریق کمبود وقت و نبود وسایل توجیه می کنیم. ولی اگر کمی دقت کنیم ممکن است یک وسیله ساده با توجه به شرایط و موقعیت خاص و به عنوان وسیله کمک آموزشی مورد استفاده قرار گیرد و اثرات مثبت فراوانی در یادگیری دانش آموزان ایجاد کند. طبق بررسی های کارشناسان مسائل آموزشی و تربیتی ۷۵درصد یادگیری از طریق کاربرد حس بینایی انجام می شود بنابراین چون درصد یادگیری در حس بینایی از دیگر حواس بالا ست لذا این امر به خوبی جایگاه استفاده از وسایل کمک آموزشی را نمایان می سازد.

با توجه به اینکه دانش آموزانی که در یک کلا س درس حضور دارند دارای علا یق و استعدادهای متفاوت هستند، لذا معلم در تدریس که «عبارت است از تعامل یا رفتار معلم و شاگرد براساس طرح منظم و هدفدار معلم به منظور تغییر مطلوب در رفتار شاگرد» باید به انتخاب بهترین روش تدریس که بتوان اکثریت دانش آموزان را به تفکر واداشت، اقدام کند. البته ناگفته نماند که هیچ یک از روش های تدریس مخالف خوب یا بد نیستند بلکه نحوه و شرایط استفاده از آنهاست که باعث قوت یا ضعفشان می شود. لذا معلم باید با توجه به هدف های آموزشی - محتوای درس، نیازها و علا یق دانش آموزان و امکانات موجود و تراکم دانش آموزان، مناسب ترین شیوه را برای تدریس مطلوب انتخاب کند. توجه به ساختار شخصیت و استعداد توانایی های ذاتی و آموخته های قبلی دانش آموزان موجب شکل گیری سبک های مختلف یادگیری می شود.

این حقیقت را باید پذیرفت که تربیت و پرورش انسان که وظیفه اصلی آموزش و پرورش است نیازمند نظم و اجرای صحیح و دقیق و مدبرانه برنامه های آموزشی است و آنچه ما را در این راستا بهتر و سریع تر به هدف مطلوب می تواند برساند همانا توجه کردن به آموزش درست و اصولی معلمان و سرمایه گذاری روی نگرش، دانش و مهارت آنهاست و ایجاد فرصت تحقیق و مطالعه برای معلمین است. فرصتی که اکثریت به اتفاق معلمین از آن به علت گرفتاری های مالی و اقتصادی بی بهره هستند.


معلمان چه کارهایی می توانند در افزایش عزت نفس دانش آموزان انجام دهند؟


یکی از تفاوت های فردی دانش آموزان در داشتن عزت نفس است. عزت نفس می تواند به عنوان چگونگی احساس مردم درباره خودشان تعریف شود. سطوح عزت نفس بچه ها در رفتار و نگرش آنها قابل مشاهده است. اگر بچه ها درباره خود احساس خوبی داشته باشند این احساس خوب در چگونگی ارتباط آنها با دوستان، معلمان، والدین، برادران،خواهران و دیگران تاثیر خواهد گذاشت. عزت نفس عاملی تاثیرگذار در زندگی افراد است. دانش آموزانی که از عزت نفس بالا یی برخوردار هستند می توانند به نحو احسن با مربیان خود ارتباط برقرار کنند و به راحتی تحت تعلیم و تربیت قرار گیرند.

شکل گیری باور کودکان در مورد خودشان خیلی زود آغاز می شود. بچه ها برای درک این مطلب که دوست داشتنی، با هوش توانا و... هستند به چگونگی رفتار والدین و بزرگسالا نی که برای آنها فهم اند و مربیان خود که الگو هستند نگاه می کنند،اگر بجه ها شواهدی دال بر موارد فوق را مشاهده نکنند عزت نفس آنها توسعه می یابد.

عزت نفس و توجه به سطوح آن در دانش آموزان، بر موفقیت های مدرسه ای خیلی موثر است، چرا که بچه هایی که احساس خوبی درباره توانایی های خود دارند به احتمال قوی در مدرسه بهتر از بچه هایی عمل می کنند که اغلب فکر می کنند نمی توانند کارها را به درستی انجام دهند. موفقیت های مدرسه ای نیز متقابلا در عزت نفس دانش آموزان اثر می گذارند. چگونگی موفقیت های مدرسه ای دانش آموزان بر احساس آنها در مورد خود موثر خواهد بود. بچه هایی که عملکرد آنان در سطح پایینی است این سطح عملکرد را به سایر فعالیت های خود نیز تعمیم می دهند.

عزت نفس در نحوه ارتباط بچه ها با دیگران موثر است. بچه هایی که در مورد خود احساس خوبی دارند تمایل دارند که رابطه ای مثبت با دیگران داشته باشند و بچه هایی که خود را دوست ندارند اغلب در ارتباط با دیگران مشکل دارند. عزت نفس در خلا قیت موثر است. دانش آموزانی که دارای عزت نفس پایین تر هستند کمتر از دانش آموزانی که دارای عزت نفس بالا یی هستند در خلا قیت و یادگیری موفق اند.
با این توضیحات به بیان مواردی که معلمان در افزایش عزت نفس دانش آموزان می توانند انجام دهند می پردازیم:




دانش آموزان خود را تحسین و تشویق کنیم


تشویق کردن باعث بالندگی دانش آموزان می شود و هیچ چیز به اندازه آن موثر نیست. تشویق باید مشخص و توام با احترام باشد تا تاثیر مثبت به جا گذارد.


محبت وعشق زیادی نسبت به دانش آموزان خود نشان دهیم


بچه ها نیازمند عشق و محبت هم به صورت کلا می و هم به صورت فیزیکی اند. والدین و مربیان تعلیم و تربیت می توانند به بچه ها بگویند که آنها را دوست دارند. والدین می توانند با در آغوش کشیدن، بوسیدن و نوازش کردن، محبت و علا قه خود رابه فرزندانشان نشان دهند و در افزایش عزت نفس فرزندان موثر واقع شوند و معلمین هم می توانند به صورت کلا می به دانش آموزان ابراز احساس و علا قه و محبت کنند.

همیشه به نوآموزان احترام بگذاریم و با احترام با آنها رفتار کنیم، یکی از راه های مهمی که معلمان می توانند اعتماد به نفس دانش آموزان را بالا ببرند توجه کردن به حرف های آنهاست. مربی نباید دانش آموزان را با نام های تحقیرآمیز و بی اهمیت صدا زند که این گونه روش ها می توانند تاثیر منفی بر روی عزت نفس آنها داشته باشند معلمان می توانند با گفتن لطفا و متشکرم احترام خود را به دانش آموزان نشان دهند.


هیچگاه نباید چنین انتظار داشته باشیم که دانش آموزان ما کامل باشند


هیچ کس کامل نیست و ما نباید چنین انتظاری از دانش آموزان خود داشته باشیم. اگر دانش آموزان بدانند که معلمان آنها را همانطور که هستند قبول دارند احساس امنیت می کنند و این امر در افزایش عزت نفس آنها موثر واقع می شود.





به قول هایی که به دانش آموزان خود می دهیم عمل کنیم



چون عمل نکردن به قول باعث می شود که دانش آموزان دچار سردرگمی شوند و این عمل به عزت نفس آنها به شدت صدمه وارد می کند چرا که دانش آموزان معلمان خود را به عنوان الگو قبول دارند.

کارهای مدرسه ای هنری و پروژه هایی که دانش آموزان انجام می دهند را در معرض نمایش قرار دهیم:


این یکی از بهترین راه هایی است که معلمان می توانند به دانشآموزان خود نشان دهند که به کارهای آنها ارزش قائل اند و در نتیجه آنها ارزشمندند و با این روش می توان دانش آموزانی را که از عزت نفس کمتری برخوردار هستند در جمع مشارکت داد و عزت نفس و اعتماد به خود را در آنها بالا برد.


به دانش آموزان خود مسوولیت بدهیم


وقتی به دانش آموزان مسوولیت هایی داده می شود آنها به خود می بالند و رشد می کنند هرچند که ممکن است این مسوولیت کاری عادی و معمولی باشد.


به توانایی ها و علائق دانش آموزان خود اهمیت بدهیم


معلمان می توانند دانش آموزان را برای مشارکت در فعالیت هایی که مورد علاقه آنهاست تشویق کنند. انجام فعالیت های جالب، سرگرم کننده و خوب باعث افزایش عزت نفس می شود. تشویق و دلگرمی توسط معلمان بر دانش آموزان سبب می شود که آنها فکر کنند افرادی توانا و لایق هستند.

برای اینکه یادگیری در دانش آموزان در سطح مورد انتظار صورت گیرد توجه به چند نکته اساسی لازم و مفید است که عبارتند از:

زمینه های تجربه فردی دانش آموزان را فراهم کنیم: بهتر است معلم درس را از جایی شروع کند که دانش آموزان ایستاده اند (موضع دانسته های آنان) یعنی از نقطه ای که می دانند و قبلا تجربه کرده اند شروع کنیم و از آموخته آشنا و پیشین برای گسترش اطلاعات استفاده کنیم چرا که این کار آنان را تشویق می کند که از موضوع شناخت بهتر پیدا کنند و با موضوع احساس همدلی داشته باشند و موضوع جدید را به آسانی می فهمند:


توجه دانش آموزان را به موضوع جلب کنیم:


جلب توجه دانش آموزان در هر درس از اهمیت بسیار برخوردار است و این کار را می توان با استفاده از سبک های متفاوت تدریس و با در نظر گرفتن موقعیت و شرایط عملی کرد. اگر برای تدریس همه درس ها از شیوه ای واحد استفاده شود دانش آموزان به زودی کسل می شوند و انگیزه خود را از دست می دهند بنابراین استفاده از راه ها و روش های فعال یادگیری همه دانش آموزان را درگیر و متوجه کار می کند. هورن هلن در کتاب «چگونه کیفیت آموزشی رابهبود ببخشیم» می نویسد از روش های قدیمی و معمولی مثل روش حرف و گچ و تخته دوری کنید; این روش اگرچه بعضی وقت ها مناسب است اما روش خسته کننده است به ویژه اگر تکرار شود.


دانش آموزان را در حالت مشارکت نگه داریم:


این کار را با فعالیت های گوناگون می توان امکان پذیر ساخت کاربرد روش های متفاوت از این حقیقت ناشی می شود که شیوه های یادگیری دانش آموزان متفاوت است و نسبت به انجام وظایف گوناگون رویه ای خاص دارند. لذا سرعت یادگیری نیز باید در حالت انجام وظایف کوچک و بزرگ متفاوت باشد.


نقش انگیزش در یادگیری


در یادگیری کارآموزان و دانش آموزان، انگیزه مساله مهمی است به واقع بعضی متخصصان ایجاد انگیزه را از مسوولیت های نخستین مربیان و معلمان می دانند. با وجود برانگیخته شدن یادگیرندگان این احتمال است که آنان تلاش کافی برای تسلط یابی نشان ندهند با تاسف گفتنی است که حتی بهترین برنامه کارآموزی و آموزش سازماندهی شده هم در صورت نبود «انگیزه» در کارآموزان و دانش آموزان به بار نمی نشینند.

هنوز هم افرادی هستند که پیشاپیش نشانه هایی از انگیزش در خود دارند انسان ها از ابتدای حیات خود تا واپسین دم حیات خودانگیختگی را با خود دارند انگیزش از ویژگی های هر موجود زنده ای است. ولی در مواردی دیده می شود که یادگیرندگان دوست ندارند کاری که انجام می دهند بنا بر خواسته معلمان یا مربیان باشند به هر روی آنان به طریقی برانگیخته می شوند.

بنابراین مربی و معلم بیش از آنکه نقش انگیزه زایی را ایفا کند به ایفای نقش کنترل انگیزش یادگیرندگان و سوق دادن انگیزه ها برای یادگیری تکلیف یا کار ویژه ای انجامد، یعنی توجه آنان به نحوی جلب می شود و انرژی شان برای انجام دادن فعالیت جدی هدایت می گردد.

انگیزه نیرویی درونی است که سبب می شود به نحوی معین رفتار کنیم. گاه انگیزه غریزی و گاه از تصمیمی منطقی است روی هم رفته گفتنی است که آن ترکیبی از هر دو است تا حدودی انگیزش غریزی، نیندیشیده و تا حدودی هم منطقی و اندیشیده است، اغلب انگیزش خود محور و در خدمت شخصی است. انگیزه ها نیروی قوی در فرآیند یادگیری هستند. انگیزش نه فقط نیرویی هدایت کننده است بلکه گیج کننده هم هست. اگر نسبت به موضوعی انگیزه پیدا کنید کار دیگری را که باید انجام دهید سبب سردرگمی خواهد بود، این حالتی است که ترجیح می دهید کاری را پی بگیرید و از سوی دیگر مجبورید کار دیگری را برگزینید.

انگیزش به فراگیرندگان نیرو می دهد. این نیرو سبب می شود که آنان فعال و درگیر در کار و مسوول شوند. انگیزش عاملی برای پافشاری در کار و تداوم فعالیت است.

انگیزش هدف محور است، انگیزش یادگیرندگان را برای تکمیل کردن کار و برآورد درک یک هدف عینی مطلوب رهنمون می سازد.

انگیزش انتخابی است. انگیزش تعیین می کند که انجام دادن چه فعالیتی را باید پذیرفت. همچنین معین می کند که تکلیف یا کار چگونه انجام می شود. انگیزش اولویت را مشخص می کند.

انگیزش به رفتار یادگیرنده الگو می دهد، انگیزش به فعالیتها سازمان می دهد بر نیروی کار و کارایی می افزاید و سبب پدید آوری نقشه یا طرح می شود. آثار چهار عامل پشتکار جهت یابی اولویت بندی و رفتار برنامه ریزی شده برای یادگیری ضروری است. آنها منبع غنی ای را پدید می آورند که مربیان و معلمان و یادگیرندگان می توانند از آن بهره مند گردند.


اضطراب و انگیزش


آنگاه که بر شدت انگیزش افزوده می شود تنش و اضطراب هم تشدید می شود.

چنین افزایشی بر حالا ت عاطفی و نواخت عضلا نی فرد اثر می گذارد. هر دو حالت در آموزش آثاری به جای می گذارند آنها بر فراگیری دانش، مهارت ها و نگرش ها اثر می گذارند. روی هم رفته اضطراب بر عملکرد فرد آثار مثبت و منفی دارد. اکثر دانش آموزان می توانند با حد معقولی از اضطراب سازگار گردند ولی تنش بیش از اندازه مخرب و ناتوان کننده است. به بیان بهتر با تنش زیاد نمی توانیم به مدت طولا نی کاری که می توانستیم انجام دهیم به عمل درآوریم، اضطراب زیاد فرد دانش آموز را از دستیابی به مهارت محروم می کند. از سوی دیگر فقدان تنش هم تضعیف کننده است. نبود تنش سبب انحراف توجه یادگیرندگان می شود، این امر سبب می شود چالش ها از بین برود و فعالیت ها جذابیت خود را از دست بدهند.


به مثابه یک قاعده کلی، روشن است که زمانی عملکرد کارایی نشان می دهد که حد متعالی از اضطراب در کار باشد نقش نباید بسیار زیاد و هم بسیار کم باشد، زمانی که دانش آموزان بسیار نگران یا بی خیال اند عملکرد آنان رو به زوال می رود چنین رابطه ای را می توانیم طبق بررسی های به عمل آمده در نمودار نشان دهیم.

اهمیت دادن به تفاوت های فردی در آموزش، اثربخشی آموزشی را بیمه می کند در اکثر نظام های آموزشی تفاوت های فردی نادیده گرفته می شود. نادیده گرفتن تفاوت های فردی در آموزش یا هر فعالیت دیگر سبب می شود به افرادی که خصایص همانند ندارند با یک دید کلی نگریسته شود. در پذیرش یک انگیزه نگرش و فکر عواملی همچون هوش، عاطفه و توانمندی جسمی تاثیر می گذارند همچنین فراگیرندگان از نظر سرعت آماده شدن و برانگیخته شدن برای یادگیری در یک سطح نیستند بنابراین در تدوین هر برنامه آموزشی با طراحی تجارب یادگیری باید تا حد امکان تفاوت های فردی را مورد توجه قرار داد.


از دید انگیزش و آمادگی برای یادگیری، افراد دانش آموز به دلا یلی که در زیر می آوریم با هم تفاوت دارند:


استعداد و توانایی
داشتن مهارت و انگیزش
شخصیت و سبک یادگیری


در برنامه ریزی های آموزشی، نخست باید تفاوت های فردی شناخته شوند. سپس بر پایه توانایی های فراگیرندگان طرح آموزشی تدوین گردد. بی شک اگر برنامه های آموزشی به گونه های متفاوت تنظیم گردد معلمان راحت تر می توانند تفاوت های فردی دانش آموزان را رعایت کنند.


تفاوت در استعداد و توانایی


هر یک از فراگیرندگان استعداد و توانمندی های خاصی دارند و توان آنان برای انجام دادن کارهای متعدد یکسان نیست بی شک ژنتیک در به وجود آوردن تفاوت ها نقش زیادی دارد ولی فرصت ها نیز در پرورش افراد مهم اند. برای مثال پژوهش های اخیر نشان داده است که اغلب زنها توانایی کلا می بیشتری از مردها دارند در حالی که مردها در انجام دادن اموری که به تجسم فضایی نیاز دارند تواناترند.

در هر حال آموزش این تفاوت ها را کم رنگ تر می کند، فرصت ها نوع توانایی را معین می کند، زمانی که تفاوت ها شناخته شدند گام بعدی برای از بین بردن تفاوت ها خواهد بود. معلمان وظیفه دارند آثار منفی بر استعداد و توانمندی را به حداقل برسانند.


دانش ، مهارت و نگرش ها



انسان ها نه تنها از نظر توانایی و استعداد متفاوت اند بلکه از نظر دانش و استعداد نیز با هم تفاوت دارند. برخی افراد دانشمندتر و برخی دیگر ماهرتر از دیگران هستند. بسیاری از تفاوت ها از تجارب فرصت ها یادگیری و توانایی ها ناشی می شود. گاه تفاوت با آموزش و پرورش نیز ارتباط می یابد.

بهتر است معلمان پیش از هرگونه آموزش توانایی فراگیرندگان را برای انجام دادن کارهای ویژه تعیین کنند آنان باید مشخص کنند که برای تسلط به مهارتی لا زم است که چه کارهایی انجام دهند و پیش از شروع آموزش فراگیرندگان دارای چه استعدادی هستند؟

معلم با تجربه برای اجرای آموزش موثر به سوال هایی درباره دانش آموز پاسخ می دهد و آموزش را بر مبنای آنها بنیان می گذارد.

اطلاعات در زمینه دانش، مهارت و نگرش به یادگیرنده را می توان از راه های مشروح زیر به دست آورد:

مصاحبه کردن با افراد خانواده معلمان پیشین
تعیین تجارب عملی ونظری پیش فراگیرنده
تعیین این که چرا فراگیرنده برای کلا س های جبرانی ثبت نام کرده است
مصاحبه با تک تک فراگیرندگان و تعیین نیازهای یادگیری آنان از دید خودشان
سنجش استعداد مهارت و دانش، دانش آموزان

مشاهده میزان استفاده دانش آموزان از دانش و مهارت و استعدادشان از روزهای اول مدرسه

اگر به این شیوه ها عمل شود نیمرخ صحیح و مناسبی از مجموعه توانایی های فراگیرندگان به دست می آید، همیشه باید به خاطر داشت که کسب اطلا عات از چندین منبع موثق تر از کسب آنها تنها از یک منبع است.


شخصیت و سبک یادگیری


شخصیت عامل بسیار مهمی در یادگیری و آموزش است، اما آثار آن کمتر به شیوه رسمی مورد بررسی قرار گرفته است. با وجود این می توان گفت که ممکن است شخصیت از راه های متعدد فرآیند یاددهی یادگیری را تحت تاثیر قرار دهد. شخصیت سبک یادگیری و سبک کار گروه های آموزشی که فراگیرندگان به آن تعلق دارند و تغییر می دهد.

نگرش فراگیرندگان پرکار و مسوولیت پذیر و فراگیرندگان تنبل به کار بسیار متفاوت است، دانش آموزانی که عزت نفس بالا یی دارند کاوشگر دارای پشتکار و خستگی ناپذیر آنان ممکن است مدتها خود را در موضوعی دگرگون سازند و دست به ابتکار بزنند ولی فراگیرندگانی که عزت نفس کمی دارند، تلا ش نمی کنند کار خود را به دیگران واگذار کنند و پرخاشگرند. محیط های یادگیری فراگیرندگانی با خصایص فردی گوناگون را می پذیرند، بنابراین باید فرصت های رشد برای هریک از آنها فراهم شود.

آموزشگاه ها باید به نحوی سازمان یابند و برنامه ریزی شوند که فراگیرندگان تشویق شوند تا به شخصیت بالغی راه یابند.

معلمان می توانند با برنامه ریزی خاص خود فراگیرندگان را در مسیر فعالیت های مشروح زیر قرار دهند:

فراگیرندگان را در جریان آموزش، فعال قرار دهند
فراگیرندگان را به انجام دادن تکالیف علاقمند کنند
فراگیرندگان را برای یادگیری مسوول سازند
فراگیرندگان را در مورد کنش های خود دقیق کنند

فراگیرندگان را برای انجام دادن فعالیت های بعد آماده سازند


سن و تجربه


سن و تجربه نباید در آموزش مورد مسامحه قرار گیرد. فراگیرندگان در نظام آموزشی رسمی در سن رشد قرار دارند. هر سال جدید برای فراگیرنده دنیای جدیدی است. تحولا ت جسمانی و هوشی در فراگیرندگان توجه بیشتری می طلبد. معلمان در هر پایه تحصیلی باید درباره فراگیرندگان آن پایه و دانش کافی داشته باشند، داشتن برنامه نسبت به فراگیرنده سبب می شود معلم در تدوین برنامه درسی فراگیرنده را از نظر توانایی های هوشی عاطفی و حرکتی در نظر بگیرد.

فراگیرندگان از محیط های گوناگونی به مدرسه میآیند به این سبب هر یک از آنان دارای پیشه خاص خود هستند، طبقات اجتماعی پایین، متوسط و بالا از نظر تجاربی که برای فراگیرندگان تدارک می بینند متفاوت اند.

معلمان باید در برنامه ریزی برای تدارکات تجارب یادگیری به گذشته هر یک از فراگیرندگان توجه داشته باشند وجود فراگیرندگان با تجربه و کم تجربه و همچنین فراگیرندگانی که پایه را تکرار می کنند امری انکار ناپذیر است.


با توجه به ویژگی های فراگیرندگان بهتر است موارد اشاره شده در زیر در آموزش مد نظر قرار گیرد:


فراگیرندگان کم تجربه و با تجربه را در گروه های مشترکی قرار دهیم، معمولا فراگیرندگان تکرار کننده پایه احساس سرخوردگی می کنند و به شورش تمایل دارند برای از بین بردن روحیه دفاعی آنان در کلا س باید از نقاط قوت آنها استفاده کرد.

باید فضایی آکنده از صمیمت ایجاد کرد واز هر گونه اشتباهی پرهیز داشت. آموزش با استفاده از مطالعات موردی، آموزش برنامه ای، مطالعه مستقل، شبیه سازی ها، اسلا ید و نوار مفید خواهد بود.

دانش و مهارت های جدید به تدریج ارائه شود، برای ارائه مهارت های جدید مرور مطالب تمرین و تثبیت اساس کار است.


تفاوت های فردی و سنجش


هر فعالیت آموزشی بدون اندازه گیری بدون داد فرایند آموزشی ناتمام است اندازه گیری عملکردها میزان اثر بخشی هر جریان آموزشی را تعیین می کند استعداد توانایی های ویژه دانش، مهارت و نگرش به میزان خاصی برای یادگیری فراگیرنده اثر می گذارد. بنابراین یادگیری هر فرد با فرد دیگر متفاوت خواهد بود برخی


شاخص هایی که به آنها اشاره شد مجموعه ویژگی هایی در افراد ایجاد می کنند تعدادی از موارد به شرح زیر است.

برخی فرایندگان موفقیت و شکست خود را ناشی از توانمندی خود نمی دانند و آن را به عوامل خارجی نسبت
می دهند.


فراگیرندگان از نظر توانایی جسمی هوشی و عاطفی متفاوت اند:


فراگیرندگان کلاس برای انجام دادن تکالیف درسی و تکالیف منزل به یک سطح توانایی ندارند

تفاوت در توانایی ها ایجاب می کند که هر فراگیرنده با توجه به توانایی های خود سنجیده شود. به روال معمول همه افراد یکسان آزموده می شوند در حالی که توانایی یکسان ندارند آزمون های تربیت بدنی که درمدارس گرفته می شود بدون آن که فراگیرندگان را در نظر بگیرید با یک سنبعه آزمون انجام می شود. در کلا س های نظری نیزاین پدیده یک بیماری واگیردار آموزشی است.

برای این که دانش آموزان از توانایی واقعی خود آگاه گردند و اندیشمندانه راه خود را انتخاب کنند لا زم است سطح پیشرفت یا شکست آنان با توجه به توانش پایه خودشان سنجیده شود مشخص کردن توانایی پایه اندکی از وقت معلم را می گیرد. او با انجام یک پیش آزمون می تواند که فرد چه توانایی هایی را داراست.