آب از سرش گذشت:
کارش درست نیست و بالا خره موفق نمی شود.


آب به آب شدن:
از جایی به جای دیگر رفتن .


آب که سر بالابره , قورباغه ابوعطا می خونه :
کسی که به مرادش برسد خوشحال و شاد شود و خودش را گم کند.


آبشان از یک جوی نرود :
به هیچ وجه با هم موافق نیستند.


آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم :
یعنی به آزرویمان رسیدیم و خبر نداریم و دنبالش هستیم .


آبی که در یک جا مونده می گنده :
زیاد در یک مکان ماندن مساوی با بی ارزش شدن.


آب نمی بینه ولی شناگر ماهریه :
فرصتی به دست نمی آره ولی امکانش باشد از دستش بر می آید و ارزشی هم بر دیگری قائل نیست .


آفتابه لگن هفت دست , شام و ناهار هیچی !:
جایی که همه امکانات باشد , ولی از عمل خبری نباشد.


آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه !:
مواظب باش که آسیب نبینی .


آدم خوش معامله شریک مال دیگرانه :
خوش حساب باش تا همه قبولت داشته باشند.